شروع بازی Assassin’s Creed Valhalla طوفانی و خونین است؛ شروعی که به مرور ما را با اشخاص مهم زندگی ایوور آشنا میکند و سعی میکند مخاطب را به درون بازی بکشد. اساسینز کرید والهالا به خوبی مخاطب را با فرهنگ، آداب و رسوم وایکینگها آشنا میکند؛ وایکینگهایی که دیگر خبری از خلق و خوی وحشی و خشنشان نیست و در این بازی، تصویری جدید نسبت به آثار دیگری که از زندگی وایکینگها تا کنون شاهد بودیم، میبینیم. داستان از کودکی ایوور شروع میشود؛ کودکی که جنسیت آن مشخص نیست و به گونهای طراحی شده تا مکانیزم انتخاب جنسیت کاراکتر بازی را توجیح کند.
پس از دقایقی مشاهدهی عیش و نوش وایکینگها و رجزخوانی آنان برای قبیلههای دیگر که به خوبی به تصویر کشیده شده، آرامش بازی به سایه میرود و دقایقی نفسگیر آغاز میشود. یکی از قبیلههای همسایه به قبیلهی ریون حمله میکند و در جریان این حمله پدر و مادر ایوور کشته میشوند. دقایقی احساسی که با چاشنی شخصیتپردازی خوب، غم و اندوه ایوور را در دل مخاطب میکارد اما شروع بازی بدون عیب و ایراد هم نیست و برخی از باگهایی که در نتیجهی پویا بودن کاتسینهای بازی خود را نشان دادند، حسابی ذوقم را کور کردند و خودبخود یک کلمه از دهانم خارج شد: دوباره! موتور AnvilNext 2.0 که Assassin’s Creed Valhalla با آن ساخته شده، باری دیگر خودنمایی میکند و از همان ابتدا نوید یک بازی دیگر با همان موتوری را میدهد که شش سال است از یوبیسافت شاهد هستیم.
برایم عجیب است که کی سرانجام وقت بهبود این موتور بازیسازی میرسد و آیا قرار است شاهد به پایان رسیدن چنین باگهایی در بازیهای اساسینز کرید باشیم یا نه!؟ با وجود ایرادات فنی در همان ابتدای بازی، شروع بازی آنچنان هم ناامیدکننده نیست و روایت جذاب و احساسی ساعات اولیهی آن، مخاطب را به جلو سوق میدهد و کم کم ما را آمادهی بازی عظیم دیگری از سری Assassin’s Creed میکند. بهترین ویژگی Assassin’s Creed Valhalla در ساعات اولیهی خود، شخصیتپردازی عالی آن است؛ شخصیتپردازیای که دقیقه به دقیقه ما را به ایوور نزدیکتر میکند و پس از ظاهر شدن لوگوی بازی در پایان مقدمه، به خوبی در نقش ایوور قرار میگیریم و آمادهی ماجراجویی و لنگر انداختن در انگلستان میشویم.
ماجرای بازی
بازیکن در نقش یک وایکینگ به نام ایور قرار میگیرد که در پی انتقام مرگ پدرش و البته کشورگشایی، به همراه دوست قدیمیاش (سیگرد)، به انگلستان حمله میکنند. پس از رسیدن به انگلستان، ایور باید برای خود متحدینی جمع آوری کند تا بتواند در برابر قدرتهای بزرگتر حرفی برای گفتن داشته باشد. بخش زیادی از داستان بازی به جمع آوری متحدین اختصاص دارد که در این میان، داستانهای کوچک بسیار زیادی روایت میشود که البته به واسطهی عناصر نقشآفرینی بازی، بعضی از آنها قابلیت تغییر کردن دارند. از اواسط بازی، علاوه بر جمعآوری متحد، شاخههای داستانی جدید به بازی اضافه میشود. برای مثال، سیگرد با افرادی آشنا میشود که از فرقهای پنهانی هستند (فرقهی Assassinها) و قصد دارند تا افرادی که به ظاهر خوب ولی در باطن بد هستند را از سر راه بردارند. این افراد پس از آشنایی با ایور،تلاش میکنند تا او را نیز با هدفهایشان هم مسیر کنند و در این راه، اسلحهی نمادین و مخفی گروه خود (Hidden Blade) را به او میدهند. از دیگر شاخههای اصلی وارد شده به داستان، میتوان به بحث خدایان و فرهنگ نورس اشاره کرد. از مقطعی از داستان به بعد، سیگرد به این فکر میافتد که شاید یا خود او ارتباطی به خدایان دارد و یا اجداد او یکی از خدایان بودهاند. این در حالی است که خود ایور هر از چندگاهی تصویرهایی میبیند که در آنها، خدای خدایان نورس یعنی اودین، با او صحبت میکند. با پرداخت داستان، حمله به انگلستان، توسعهی مقر وایکینگها و پیروزی آنها به اولویت دوم داستان تبدیل میشود و بازی پیگیر داستان اساطیری دو شخصیت ذکر شده میشود.این امر به حدی میرسد که حتی مراحلی جذاب از بازی در والهالا و آزگارد روایت میشود. والهالا سرزمینی است که وایکینگها معتقدند اگر شرافتمند زندگی کنند و در نبرد بمیرند، پس از مرگ به همراه خدایان در آن به جشن و پایکوبی مشغول خواهند بود.
در این مراحل شاهد موارد بسیار عجیبی هستیم، برای مثال در این مراحل، ایور در نقش اودین است و شاهد دیگر خدایان نورس هستیم.ط گیمپلی بازی شامل مبارزات بسیار خشن، مخفیکاری و حل معماهای محیطی میشود. همچنین قابلیت بالا رفتن از تقریبا همه چیز در بازی گنجانده شده است. ترکیب این قابلیت در مبارزات و مخفی کاری به بازیکن کمک بسیار زیادی میکند. بازیکن در این بازی باید با جنگیدن به وسیله سلاحهای قدیمی مانند تبر دشمنانش را از بین ببرد و با جمعآوری یاران بیشتر به هدفش برسد. در این مسیر میتواند به گشتوگذار در محیط بزرگ و زیبای بازی بپردازد و یا به شکار حیوانات برود.
مبارزات بازی به شدت خشن، خونین و بدون سانسور هستند و خشونت وایکینگها در بازی به صورت کاملا واضح نشان داده شده است.
حرکات تمام کننده در مبارزات معمولا به قطع سر یا عضوی دیگر میانجامد. در بازی معماهای جذابی نیز طراحی شدهاند که حل کردن بعضی از آنها نیازمند تفکر است و ممکن است حتی برای نیم ساعت بازیکن را به خود مشغول کند. شخصیتهای زیادی در طول داستان معرفی میشوند و نکتهی جالب آن است که همگی این شخصیتها بسیار دقیق پرداخته شدهاند و بازیکن به راحتی با آنها همزادپنداری میکند. تصمیمات بازیکن در طول داستان تعیین کنندهی عاقبت بعضی شخصیتها و در نهایت، پایان داستان است. در نتیجه، برای درک کامل بازی، نیازمند سطح نسبتا بالایی از زبان انگلیسی هستید.