بازی های کامپیوتری همیشه جایگاه خاصی در بین طرفداران خود دارند، امروز می خواهیم به بررسی بازی سایبر پانک Cyberpunk 2077 بپردازیم، بازی ای که علی رغم اینکه طرفدارانش بسیار منتظر آن بودند اما نتوانست رضایت انها را جلب نماید. داستان بازی همان چیزی بود که طرفداران منتظر آن بودندف اما باگ های زیاد و لو دادن ماجرا در همان ساعت های اولیه، سبب شد تا این بازی نتواند زیاد مورد توجه کاربران و منتقدان قرار بگیرد. شاید یکی از زیبایی های این بازی جلوه های صوتی آن باشد که به کوچکترین جزییات هم توجه شده است.
بررسی بازی Cyberpunk 2077
داستان بازی: همان چیزی که انتظارش را داشتیم
از یک بازی RPG انتظار یک داستان بسیار زیبا با پیچشها و فراز و نشیب فراوان میرود. بعضی از بازیهای این سبک خیلی سرراست اقدام به داستانگویی میکنند و طی کات سینها، دیالوگها و دستنوشتهها، تمام نکات مهم داستانی و شخصیتپردازی را شرح میدهند. بازیهای دیگری هم در این دسته هستند که اقدام به داستانگویی محیطی میکنند و یا خیلی کم نکات را مستقیما به گیمر القا میکنند یا حتی اصلا این کار را نمیکنند. از بازیهای دسته دوم میتوان به Dark Souks، Bloodborne و Blasphemous اشاره کرد. با وجود پرطرفدار بودن نوع دوم داستانگویی، معمولا دسته اول طرفداران بیشتری دارد و معمولا گیمرها ترجیح میدهند به جای گشت و گذار زیاد صرفا برای متوجه شدن داستان، آن را طی گفت و گوها و نهایتا نوشتههای مهم بفهمند. خوشبختانه سایبرپانک هم همانگونه که مشخص بود، خیلی مستقیم داستانش را برای گیمر بیان میکند.
شاید فقط چند دقیقه کافی باشد تا با شخصیتهای بازی ارتباط برقرار کرده و در موردشان کنجکاو شوید. جالب آن جاست که احتمالا وقتی برای اولین بار در قامت کاراکتری که ساختهاید، یعنی V، اقدام به بازی کردن میکنید، در یکی دو ساعت اول شناخت بیشتری از شخصیتهای اصلی دیگر به دست خواهید آورد و ممکن است V همچنان برایتان مجهول باشد. بازی به صورت قطرهچکانی و آرام آرام اطلاعات مهم در مورد گذشته و انگیزه شخصیت V و دیگر کاراکترها را به شما میدهد و اجازه میدهد با داستان آن کاملا ارتباط برقرار کنید. داستان پیچیده بازی تا مدتی برای شما گنگ خواهد بود، اما به تدریج با وارد شدن شخصیتهای بیشتر و توضیح بیشتر در مورد کاراکترها، از سردرگمی خارج میشوید و کمکم خواهید توانست شخصیتها را بههم مرتبط کنید و در هر گوشه از ذهنتان اطلاعات مربوط به یک کاراکتر مهم را ذخیره کنید.
شهر ارواح
در آثار سایبرپانک (مثل فیلم Bladerunner یا سری بازی Deus Ex) شهر آبستن حوادث بسیار است. این شهر است که در اولین مواجههی مخاطب به او نشان میدهد که آینده از دید خالق آن به چه شکل در خواهد آمد وداستانهای سایبرپانکی همه تاثیرگرفته از تقابل شخصیتها با شهر هستند (البته شهر میتواند نمودی از سبک زندگی هم باشد و به طبع شخصیتهای دیگر نیز از شهر تاثیر میگیرند). اما نایت سیتی هیچ تفاوتی با تهران بعد از ساعت ۱۰ شب (خصوصا در ایام قرنطینه) ندارد! همانقدر ساکت و همانقدر خلوت و همانقدر خالی از هر فعالیت جانبی. نه خبری از بازارهای شلوغ است و نه خبری از اتفاقات پیشبینی نشده (Random). چند باری بازی با پیش روی گذاشتن مراحلی که کمی شما را به یاد قسمتهای تغییر خاطرات بازی Remember Me میاندازد، سعی در ایجاد تنوع دارد اما Braindanceهای مذکور ساختار خطی و از پیش تعیین شدهای دارند و پس از یکی دو بار طی کردن آنان، تبدیل به هزارتویی میشوند که وقت بازیکن را برای فهمیدن سرنخهای جزئی که برای ادامهی مرحله ضروری هستند میگیرد.
اشکال سایبرپانک ۲۰۷۷ این است که هر چه دارد را در ۱۰ ساعت ابتدایی بازی برای مخاطب رو میکند و ۸۰ ساعت بعدی (بار اول تقریبا ۹۰ ساعت طول کشید تا خط داستانی اصلی و اکثر ماموریتهای جانبی را انجام دهم) سایهای از آن شگفتی آغازین بازی است. در ابتدای بازی با شخصیتهای متفاوتی آشنا میشوید که هر کدام خصوصیات خاص خود را دارند و بر اساس همین خصوصیات رفتار میکنند. ماموریتهای اولیهی بازی سایبرپانک ۲۰۷۷ هم به گونهای است که توهم انتخابهای چند شاخهای و تاثیر اهمیت انتخاب بازیکن بر روند ماموریت را نشانتان میدهد اما افسوس که این پرداخت مخصوص به همان اوایل بازی است و فرقی نمیکند که در ادامه با چه تاکتیکی به سراغ کشتن هدف بروید، چرا که نتیجه همواره یکسان است.
خوشبختانه ماموریتهای اصلی با اینکه گاهی میتوانند خستهکننده باشند، اما بهانهی خوبی برای تجربهی سایبرپانک ۲۰۷۷ هستند، البته گه گاهی فرمول تکراری مراحل خود را نشان میدهد اما در حضور ماموریتهای فرعی و شبیه به هم، تنها راه لذت بردن از دنیای بازی هستند.
باگ های بازی
و اما میرسیم به مهمترین دلیلی که سایبرپانک ۲۰۷۷ را از یک عنوان بسیار خوب به زبالهای غیر قابل بازی تبدیل کرده است؛ باگ، باگ، باگ! با اینکه به نظر میآید نسخه مربوط به کامپیوترهای شخصی نیز با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند، اما اجرای Cyberpunk بر روی کنسولهای پایه نسل هشتم چیزی فراتراز افتضاح است. عنوانی که در دسترس ما قرار گرفت یقیناً محصول نهایی نیست و ماهها تا رسیدن به نسخهای پایدار فاصله دارد. هر نوع گلیچ و مشکلی که فکرش را بکنید در Cyberpunk 2077 پیدا میشود؛ چه مشکلات گرافیکی و چه ایراداتی که باعث میشوند تا نتوانید ماموریتها را جز با ریلود کردن چکپوینت پیش ببرید. CD Project Red تمامی تلاش خود را به کار گرفته تا مجموعه نامتناهی از انواع مشکلاتی که ممکن است در یک بازی وجود داشته باشد را به یک باره به مخاطبان خود عرضه کند. گاه هوش مصنوعی در مبارزات دچار ایراد میشود، گاه ماشینتان به یک باره غیب میشود، برخی اوقات به خیابانهایی میرسید که امکان حرکت ماشین در آنها قرار داده نشده است، در بسیاری از مواقع مدلها به یک باره و بدون انیمیشن حرکت میکنند، کارکترها از درون اشیای مختلف، شخصیت اصلی و ماشینها رد میشوند و دوربین اول شخصی که باید هنگام سوار شدن به وسایل نقلیه، به سوم شخص تغییر کند، با چندین بار تاخیر و پیاده و سوار شدنهای مکرر عوض میشود.
به غیر از این مشکلات، کرش کردنهای گاه و بیگاه، اعصابتان را با خاک یکسان خواهد کرد. لازم به ذکر است که پس از انتشار آپدیت ۱.۰۴، تعداد کرش کردنها در نسخه پلیاستیشن ۴ به طور مشخصی کمتر شد اما سایر مشکلات، گلیچها و باگها به قوت خود باقیماندند. حتی اگر CDPR در ادامه قادر باشد باگهای فعلی را رفع کند، بهنظر نمیرسد اجرای بسیار بد سایبرپانک به این راحتیها تغییر کند. افت فریم شدید در مبارزات، انفجارها و در هنگام رانندگی متداول هستند اما این پدیده حتی در محیطهای کوچک و داخلی نیز بارها دیده میشود! در هنگام تجربه Cyberpunk 2077 روی کنسولهای نسل هشتم، بارها به این نکته فکر کردم که این عنوان به درد عرضه روی پلیاستیشن ۴ و اکسباکس وان نمیخورد، چرا که اجرای هیچ قسمتی از آن بدون تاخیر نیست. تاخیر داشتن در پردازش فرمانها به قدری است که باز کردن نقشه، Inventory و حتی منوی تعویض رادیو نیز با تاخیر شدید مواجه است.
بررسی جلوه های صوتی
بهترین بخش سایبرپانک ۲۰۷۷ بدون شک مربوط به جلوههای صوتی میشود. نهتنها صداگذاری و دوبله شخصیتها به بهترین نحو ممکن انجام شده، بلکه کوچکترین افکت صدا با وسواس و کیفیت بالایی ضبط و استفاده شده است. در کنار این موارد، موسیقیهای بسیار خوب و هماهنگ با اتمسفر مربوط به فضای بازی، تجربه آن را دلنشین میکنند. در هنگام ورود به مبارزات، موسیقی الکترونیک با ریتم بالا شروع به پخش شدن میکند و با پایانگیری درگیری، با جریانی صحیح به فضایی آرامتر میرسد. رادیوهای موجود نیز با در بر داشتن ساعتها موسیقی لایسنس شده و زیبا، کاملکننده نکات مثبت این بخش هستند. البته جالب اینجاست که حتی صداگذاری خوب نیز گاهاً دچار باگهای مسخرهای میشوند. برای مثال ممکن است در مراحلی که در حالت مخفیکاری به پیش روی ادامه میدهید، یارتان در کنارتان باشد و برای صحبت کردن با شما فریاد بزند!